آرزوی عمر بن الخطاب
عمر بن الخطاب هم مانند دیگران آرزو هایی داشت،اما این یکی با دیگر آرزو ها تفاوت فراوانی دارد.آن را از کتاب مخالفین نقل می کنیم.
عمر می گوید«ای کاش من قوچ خانوادهام بودم و آن قدر مرا میپروراندند که چاقترین قوچان میشدم آنگاه هرکس را دوست می داشتند به دیدارشان میآمد پس مقداری از مرا می پختند و مقدار دیگری را سرخ می کردند؛ سپس مرا میخوردند و از آنها (به شکل نجاست) خارج میشدم و بشر نبودم»

عن الضحاک قال : قال عمر : یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم ، حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أکن بشرا ( هناد حل ، هب)
کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 619
این ماجرا به طرق مختلفی ذکر شداست البته ممکن است عمر در جاهای مختلفی آرزوی خود را تکرار کرده باشد که خبر از اهمیت آن می باشد. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتب زیر مراجعه شود:
تاريخ مدينة دمشق- ابن عساكر-ج30ص331
تاريخ الخلفاء- جلال الدين السيوطي- ص158
ودیگر مصادر...

نظرات شما عزیزان:
علیرضا 
ساعت3:47---28 ارديبهشت 1392
خاک تو سرشون با این رهبرشون